پس از عاشورا
حماسه خونين كربلا را نمى بايست گذاشت تا فراموش شود. ازياد رفتن قضيه عاشورا، خواسته امويان بود، و احياگرى و زنده نگهداشن آن، خط و برنامه اهل بيت. از اين رو، بازماندگان آن حماسه، هر يك به نحوى، زبان گوياى آن قصّه ماندگار گشتند.
زينب سلام الله عليها نيز سهمى عمده در اين راه داشت. هم با برپايى مجالسى به ياد شهيدان كربلا، هم با سرودن شعر به ياد برادر شهيدش و ديگر شهيدان و به خون خفتگان آن وادى خون. فصاحت و نطق وبيان و زبان ادبى زينب، همواره ياور او در اين احياگريها و افشاگريها بود، حتى آن روز كه سربريده برادر را بر فراز -نى- تماشا مىكرد، خطاب به او گفت:
-يا هِلالاً لَمّا اسْتَتَمّ كَمالاً …- {بحارالانوار، ج 45، ص 115 }
و با زبانى شاعرانه، آن سر را به ماه تشبيه كرد كه با حيله و كينه دشمن، غروب زودرسى داشته است.
و بعدها هم در سوگ حسين عليه السلام چنين سروده است:
-عَلَى الطَفِّ السَّلامُ وَ ساكِنيهِ …-
-سلام بر -كربلا- و برآرميدگان آن دشت، كه روح خدا در آن قبّه ها و بارگاه هاست.
جانه اى افلاكى و پاكى كه در زمين خاكى، مقدّس و متعالى شدند.
آرامگاه جوانمردانى كه خدا را پرستيدند و در آن دشت ها و هامون ها خفتند.
سرانجام، گورهاى خاموششان را، قبّه هايى افراشته در بر خواهد گرفت،
وبارگاهى خواهد شد، داراى صحنه اىگسترده وباز…-
حضرت زينب، پيوسته در چند سالىكه پس از عاشورا زنده بود، چشمانى اشگبار و قلبى محزون و زبانى مرثيه خوان و يادآور نسبت به شهداى كربلا داشت وهرگاه نگاهش به يادگار برادرش امام زين العابدين عليه السلام مى افتاد، غم واندوهش افزون مىشد. غصه ها از او پيكرى نحيف و دلى سوخته بر جاى نهاده بود. {حياة الامام الحسين، باقر شريف القرشى، ج 3، ص 428 }
آن قطرههاى خون كه در آن كِشتيم
فريادهاى خفته اين خاك است
اين دشت، پرزلاله شود روزى
ديگر نه جاى هرخس وخاشاك است
محصول اين زراعت خونين را
دستان سبز قافله خواهد چيد
چشم جهان، نتيجه اين خون را
در روزهاى آتيه خواهد ديد
ما كِشتى نجات غريقانيم
در راه تيره، مشعل سوزانيم
همواره تا زمين و زمان باقى است
بر تارك سپهر، فروزانيم
و… امروز، زينب قهرمان به عنوان نگهبان خط خون و مفسّر قيام عاشورا شناخته مىشود. راستى، چه كسى چون او توانست حق عاشورا را ادا كند؟
جلوههاى الگويى زينب سلام الله عليها
كدام زن را مىتوان همتاى -زينب- دانست؟ در فخر و شرافت، در وقار و حيا، در صبورى و دليرى، در معرفت و صدق، در حمايت از ولايت و رهبرى و دفاع از امام، و … جز مادرش حضرت زهراى اطهر سلام الله عليها كه در اين زمينه ها برتر از او بود و الگوى دختر!
و اين، شگفت نيست، چرا كه كمالات زينب، جلوهاى از فضايل مادرى همچون فاطمه بود كه دامنش، چنين گلى را به عالم وجود تقديم داشت.
زينب، كه به -عقيله بنى هاشم- معروف بود، در همه صحنه ها و عرصه هاى زندگى، درخشيد و جلوه هاى كمال خويش را در منظر صاحبنظرن به نمايش گذاشت، تا ديدگان حق جو و فضيلت ياب، از اين جلوه به كانون فروغ گسترى چونان -اهل بيت- راه يابند و اسوه جويان، در اين خاندان عفيف پرور و فضيلت گستر، الگوهاى تربيتى خويش را پيدا كنند.
از اين رو، زينب را -الگو- مىشناسيم و زندگى او را سراسر -درس- و -الهام- مىدانيم. {درباره مقامات معنوى حضرت زينب، از جمله ر. ك: -الخصائص الزينبيّه- سيد نورالدين جزايرى.}
راستى از چه ابعادى، اين بانوى بزرگ، براى ما الگو و سرمشق است؟ و جامعه اسلامى بويژه قشر عظيم و سرنوشتساز -بانوان-، از چه جهاتى مىتوانند - و بايد - به اين -زن نمونه- اقتدا و تأسّى كنند و بكوشند زينب گونه گردند؟
برخى از جهات الگويى آن حضرت از اين قرار است:
1- تربيت مكتبى
هر مكتب و آيينى را از دريچه دست پروردگانش بهتر مى توان شناخت و چهره هاى شاخص هر مكتب، زلال ترين و بى غبارترين آينه اى است كه محتوا واصالت آن را نشان مىدهد.
زينب كبرى را مىتوان با قاطعيّت، نمونه عينى اسلام و تربيت قرآنى دانست و اگر كسى سؤال كرد كه پروردههاى مكتب شما كه بتوان آنان را الگو قرار داد، چه كسانىاند؟ قطعاً يكى از اين چهرهها -زينب- است.
زندگى، خانه دارى، فداكارى، آگاهى اجتماعى، عبادت، عفاف و ديگر فضايل زينب، او را به عنوان اسوه اى قابل طرح براى جهانيان ساخته است.
از اين رو، ما نيز در خود سازى و تزكيه نفس و تربيت فردى خويش چنان بايد باشيم كه بتوانيم آينه دار خورشيد دين و آبرو بخش مكتب و آيين باشيم و با نوع رفتار و منش فردى و اجتماعى خود مبلّغ اسلام گرديم.
2- صبر و مقاومت
زينب، الگوى مقاومت و صبورى در برابر مشكلات بود. پا به پاى مردان رشيد بنى هاشم در كربلاى خونين، رنج ها و داغ ها را تحمل كرد و مصيبت ها را صبورانه بر دوش كشيد و چون در راه خدا و براى دين بود، خم به ابرو نياورد و لب به شِكوه نگشود و اظهار بى تابى و نارضايى نكرد.
تحمّل داغ شهادت، نيرويى فوق العاده مى خواهد و روحى بزرگ و ايمانى قوى مى طلبد. در حادثه كربلا، اين بانوى مقاوم، علاوه بر داغ حسين شهيد، كه بزرگترين مصيبت عالم است، داغ چند برادر و برادرزاده و عموزاده ديد، دو پسر جوان خودش نيز در ركاب سيدالشهدا به شهادت رسيدند، ليكن در مقابل آن همه شدايد، چون كوه ايستاد و در فصل دوم انقلاب كربلا (يعنى مرحله اسارت) شجاعانه كاروانسالارى آن قافله داغديده و كتك خورده و تشنه و خسته را بر عهده گرفت.
عزم، ثبات و مقاومت او، درس آموز بانوان جامعه ما بويژه خانوادههاى شهدا، خواهران، مادران و همسران شهداست. اگر زنان با شرف و شعور، درپى الگوى مقاومتند، بايد از زينب كبرى درس بگيرند و صبورى او را سرمايه تقويت صبر و ايمان خويش سازند.
3- تعهّد و مبارزه
ايمان و آگاهى و تعهّد حضرت زينب بود كه، او را از مدينه به كربلا كشيد. و گرنه مىتوانست زندگى آسوده خود را در كنار همسر و فرزندانش در مدينه ادامه دهد و خود را به آن رنجها و محنتها نيفكند. البته آن وقت ديگر زينبى نمىشد كه امروز، فخر انسانيّت و آبرو بخش اسلام و اهلبيت باشد.
به همان دليل كه امام حسين عليه السلام سر از بيعت با حكومت ستم و فسق باز زد و درپى آن مخالفت با خلافت يزيد، از كنار قبر جدّش هجرت كرد، زينب نيز راهىِ اين راه و همسفر كربلاى عشق شد و دست از همسر كشيد و با برادرش به -مسلخ شهادت- آمد.
پس، زن مسلمان در مسائل سياسى و اجتماعى هم نقش ايفا مىكند و به ميدان مبارزه مكتبى و مرامى گام مىنهد و نسبت به وضع حكومت و كارگزاران و مسائل سياسى جامعه، حساس وموضعدار است، آنگونه كه زينب بود و آنسان كه پيش از او مادرش فاطمه زهرا سلام الله عليها بود.
4-حمايت از امام
در هر زمانى، امامى مسؤوليت رهبرى جامعه اسلامى را برعهده دارد. وظيفههر مسلمان، بيعت، تبعيّت و حمايت از امام زمان خويش است. در -عصر حضور-، بگونهاى و در -عصر غيبت-، بگونه ديگر.
حضرت زينب، در راه حمايت از امام عصر خويش، حضرت اباعبداللَّه الحسين عليه السلام ، در آن سفر خونين شركت كرد و دوش به دوش برادر، سختيهاى اين مبارزه حق طلبانه را پذيرا شد.
در لحظات حسّاس روز عاشورا، غير از موضعى حمايتگرانه كه نسبت به سيدالشهدا داشت، در دشوارترين شرايط به فكر جان امام زين العابدين هم بود و پرستارى او را بر عهده داشت. در حالت روحى دشوارى كه با ديدن كشتههاى ميدان كربلا و به خون غلتيدن سيدالشهدا و فرزندانش بر امام سجاد عليه السلامپيش آمد و چيزى نمانده بود كه از شدّت غم، قالب تهى كند، زينب كبرى چون شمعى بر بالين او مىسوخت و با نقل حديثى از قول امّاَيْمَن، از پيامبرخدا كه پيشگويى اين روزگاران بود و خبر مىداد كه كسانى اين اجساد را دفن خواهند كرد ومدفن سيدالشهدا، مزار جاودانه خواهد شد، به تسلّاى دل مجروح امام سجاد پرداخت. { بحارالانوار، ج 45، ص 179 }
در حادثه حمله دشمن به خيمهها و آتشزدن آنها نيز، پروانهوار خود را به آتش زد و حاضر شد خود را پيشمرگ زين العابدين عليه السلام كند، تا مبادا آسيبى به حجّت خدا و امام عصر، يعنى حضرت سجّاد عليه السلامبرسد. در طول سفر اسارت نيز لحظهاى از امام چهارم غافل نبود و خود را فدايى آن حضرت مىدانست
امروز نيز حمايت از رهبرى و آرمانهاى امامت شيعى و در خطّ تبعيّت از رهبر گام نهادن، درسى است كه از زينب مىآموزيم.
شيوه حمايت از امام در اين روزگار چسيت؟
مگر مقام معظم رهبرى، فريادگر مقاومت در برابر -شبيخون فرهنگى- نبودند؟ اگر حسين زهرا در عاشورا -هَل مِن ناصِر- گفت، امروز هم فرياد -هل من ناصر- رهبرى انقلاب، نسبت به حفظ ارزشهاى معنوى و پايبندى به مقدّسات انقلاب و حفظ اصول و مبانى اين نظام و پاسدارى از خون شهدا و دستاوردهاى انقلاب اسلامى و ميراث معنوى امام راحل1 بلند است.
پاسخ -لبيّك- به نداى رهبرى، چه از سوى مردان و چه از سوى زنان و دختران جامعه ما، جز از طريق پايبندى به ارزشها و حفظ تقوا و عفاف و مقاومت در برابر -تهاجم فرهنگى- و تلاش در جهت تقويت بنيه دفاعى جامعه در برابر آفات اخلاقى و مفاسد و منكرات اجتماعى نيست. حفظ حجاب، لبيّك به اين نداست و تنسپردن به مفاسد و بدحجابى وبىبند وبارى، تنها گذاشتن امام جامعه در ميدان مبارزه است. كدام -پيشوا-، بدون همراهى -پيروان-، به نصرت رسيده است؟
زينب، به ما درس حمايت از رهبرى مىدهد. در عصر جنگ و دفاع مقدس بصورتى بود، و امروز در عصر مبارزه فرهنگى، بصورت ديگر. الفباى تديّن و كتاب پاكزيستى را بايد در -مكتب زينب- آموخت.
ادامه »
آخرین نظرات