امام خمینی یکی از پرنفوذترین شخصیتهای سیاسی و معنوی دوران معاصر است که نفوذ و تأثیر جهانی دارد. امام خمینی رهبری بزرگترین انقلاب قرن بیستم و شاید مهمترین واقعه این قرن را برعهده داشت. انقلابی که وجدانهای غربی را در دو بعد (دولتی و مردمی) تکان داد و به صورت معمایی برای تحلیلگران سیاسی و اجتماعی جلوهگر شد و آنچه این معما را پیچیدگی بیشتری بخشید، شخصیت وی بود که نقش اساسی را در پیروزی انقلاب و تشکیل حکومت ایفا کرد. (2)
همچنان رسانههای غربی گاه از او به عنوان کسی که جهان را متحول کرد و مسیر تاریخ را تغییر داد، نام میبرند و انقلاب او را در کنار انقلابهای کبیر فرانسه و روسیه میدانند. (3)
اهمیت جایگاه، شخصیت و اندیشههای امام خمینی موجب شد شاخصی برای عملکرد سیاسی- اجتماعی ملت ایران و تمام ملتهای مسلمان و بلکه مستضعفان جهان شود. پس از رحلت ایشان با انتخاب حضرت آیتالله خامنهای به عنوان ولی فقیه و ولی امر مسلمین جهان، همچنان راه و اندیشه امام تداوم پیدا کرد و همواره این جانشین خلف امام بر شاخص بودن اندیشههای امام خمینی برای شناخت مسیر صحیح انقلاب تأکید دارند.
از ابتدای نهضت امام خمینی افراد و جریانهای مختلفی وجود داشتند که تفکرات و ایدههای آنها با اندیشه امام تفاوت داشت، اما در جریان نهضت انقلاب به دلیل مقبولیت عمومی و پذیرش رهبری ایشان توسط اقشار مختلف جامعه، جایی برای ابراز و اظهارنظر در عرض دیدگاههای امام برایشان باقی نماند و مجبور شدند رهبری بیچون و چرای وی را بپذیرند و زیر پرچم ایشان مبارزه با شاه را ادامه دهند. بعد از پیروزی انقلاب این جریانها که به دنبال پیاده کردن اهداف و ایدههای خود بودند، آرام آرام مخالفهایشان را با تفکر و حرکت امام آغاز کردند. طرح مدل «جمهوری دموکراتیک اسلامی» به جای «جمهوری اسلامی» یکی از ایدههایی بود که توسط نهضت آزادی ایران مطرح شد و با مخالفت امام مواجه شد. بهگونهای که ایشان فرمودند جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد. (4)
زمانیکه بحث ولایت فقیه در قانون اساسی مطرح شد، همین گروه به مخالفت با این مسأله پرداخت و با انتشار جزوهای پر از تحریف و مملو از اشتباهات و تعابیر نادرست، سعی کرد نشان دهد که بحث ولایت فقیه بحثی نو در دوران معاصر است که فقهای بزرگ گذشته به آن اعتقادی نداشتهاند. این حرکت نیز با تبیین و توضیح بحث ولایت فقیه توسط فقهای بزرگ آن دوره خنثی شد و اصل ولایت فقیه به عنوان یکی از اصول محوری قانون اساسی جمهوری اسلامی به تصویب رسید. وقتی بحث تسخیر لانه جاسوسی آمریکا اتفاق افتاد لیدر این جریان یعنی مهندس بازرگان که با حکم امام به عنوان رییس دولت موقت انتخاب شده بود، استعفای خود را به امام تقدیم کرد و عملاً راه آنها از نظام جمهوری اسلامی و راه امام جدا شد و مهندس بازرگان با تدوین کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» بر تفاوت حرکت این جریان با حرکت امام خمینی صحه گذاشت.
ملت بیدار و بصیر ایران نیز بین این دو حرکت یعنی حرکت امام و نهضت آزادی، امام را ترجیح دادند و با استعفای بازرگان ، او و جریان نهضت آزادی به دلیل عدم حمایت مردم از صحنه سیاسی کشور حذف شدند. سازمان مجاهدین خلق نیز که یکیدیگر از جریانهای فعال در مبارزه با رژیم شاه بود به دلیل تفاوت اندیشهشان با اندیشه امام خمینی، پس از ناکامی در جلب نظر مردم در رقابتهای سیاسی دست به حرکت مسلحانه علیه مردم و نظام جمهوری اسلامی زد و نهایتاً به خاطر مقابله با اندیشههای امام، از صحنه سیاسی کشور حذف شد. ملیگراها نیز جریان دیگری بودند که با راهپیمایی علیه لایحه قصاص و به تعبیر امام مخالفت با حکم قرآن، به دست خود طومار فعالیت سیاسیشان را در جمهوری اسلامی پیچیدند.
پس از این اتفاقات برخی افرادی که به ظاهر با اندیشههای امام همراه بودند، همچنان رگههایی از مخالفت در تفکرات آنها بود؛ اما ابهت و عظمت شخص امام و هژمونی و سلطه امام بر فضای سیاسی- اجتماعی کشور به آنها اجازه مخالفت نداد، چراکه مخالفت با اندیشههای امام به معنای طردشدن از فضای عمومی جامعه و از دست دادن مقبولیت عمومی بود که این افراد نمیخواستند دچار آن شوند. پس از رحلت امام همچنان این هژمونی فکری و سیاسی بر جامعه باقی بود، بنابراین باز هم این افراد جایی برای مخالفت با اندیشههای امام نداشتند و میدانستند که اگر با اندیشههای امام مخالفت کنند، جایگاه اجتماعی خود را در میان نخبگان و عموم جامعه از دست خواهند داد. بر همین اساس یا باید از تفکرات و ایدههای خود میگذشتند و یا به مخالفت صریح با اندیشههای امام میپرداختند و جایگاه سیاسی و اجتماعی خود را از دست میدادند.
این افراد برای اینکه دچار هیچیک از دو محذور فوق نشوند، از فقدان بنیانگذار انقلاب استفاده کرده و بهترین راه را «تحریف اندیشه امام» دانستند تا به اسم اندیشه امام، تفکرات و ایدههای خود را مطرح کنند. بر همین اساس بحث تحریف اندیشه امام در فضای سیاسی- اجتماعی کشور کلید خورد. این تحریف در حیطههای مختلف اندیشه امام یعنی سیاست داخلی، سیاست خارجی، مسائل فرهنگی و … انجام شد. برخی از این تحریفها که در این نوشتار به آنها اشاره خواهیم کرد عبارتند از:
1- تحریف اندیشه امام نسبت به جایگاه رأی مردم در نظام اسلامی
یکی از تحریفهای انجام شده در اندیشه امام تحریف در بحث جایگاه رأی مردم در نظام اسلامی است. برخی از افراد و جریانها به دلیل دلبستگی به تفکرات لیبرالی و نظام لیبرال- دموکراسی سعی داشتند این تفکر خود را در قالب اندیشه امام خمینی در جامعه جاری و ساری سازند. آنها با سوءاستفاده از این عبارت امام که فرمودند: «میزان رأی ملت است»، سعی کردند تفکر لیبرالی خود نسبت به جایگاه رأی مردم را از طریق این عبارت مطرح سازند و چنین القا کنند، همانطور که در نظام لیبرال- دموکراسی رأی مردم اصلیترین و تنها شاخص تصمیمگیریِ در نظام سیاسی است، در نظام اسلامی و اندیشه امام خمینی نیز همین معیار برقرار است و در نظام جمهوری اسلامی باید خواست مردم بدون هیچ قید و محدودیتی اجرا شود. آنها پس از طرح این مسأله سعی کردند بسیاری از تفکرات و ایدههای نادرست و مخالف اسلام و قانون اساسی خود را به عنوان خواست مردم مطرح کنند و رهبری و نظام را به نوعی مقابل مردم و حتی مقابل اندیشه امام قرار دهند. در حالیکه مراجعه به تعابیر صریح امام خمینی نشان میدهد بهرغم تأکید فراوان ایشان بر رأی مردم و جایگاه بلند مردم در نظام اسلامی که حتی امام از آنها به «ولی نعمت» تعبیر میکنند و خود را خدمتگزار آنها مینامند، اما این رأی و خواست مردم را تا جایی معتبر میدانند که مغایر دستورات اسلام و احکام شرع نباشد. بنابراین ایشان همواره هر زمان که از جایگاه بلند رأی مردم سخن به میان میآوردند، بر بحث مسلمان بودن مردم و اسلامی بودن خواست مردم نیز تأکید داشتند؛ یعنی خواست اسلامی مردم مسلمان است که باید مورد توجه نخبگان سیاسی و اجتماعی قرار گیرد. (5)
2- تحریف اندیشه امام نسبت به نحوه برخورد با آمریکا;
یکی دیگر از تحریف هایی که نسبت به اندیشه امام صورت گرفت، بحث «مرگ بر آمریکا» بود. به گونهای که برخی افراد با نقل برخی مطالب منتسب به امام، سعی کردند نشان دهند که امام نیز با مرگ بر آمریکا موافق نبودند و خواستار حذف این شعار از شعارهای موجود کشور بودند. این مطلب درحالی بیان شد که همچنان آمریکا با خوی استکباری خویش به تحریمهای ظالمانه خود علیه ملت ایران ادامه میداد و هیچ نشانی از تغییر روش و برخورد آمریکاییها با ایران دیده نمیشد. به نظر میرسد این بحث به این جهت مطرح شد که این افراد از مقاومت در مقابل استکبار خسته شده و خواهان برقراری ارتباط با آمریکا و پذیرش سلطه آمریکا برای رسیدن به آسایش خیالی خود بودند. این درحالی است که امام، آمریکا را شیطان بزرگ خواندند و حداقل تا زمانیکه خوی استکباری آمریکا باقی است، شعار مرگ بر آمریکا زنده و باقی خواهد بود. حضرت امام در آخرین بیانات خود که در ماههای آخر عمر شریفشان مطرح کردند در رابطه با مقابله با باجخواهی آمریکا و گسترش شعار بر آمریکا فرمودند: «از گسترش باجخواهی و مصونیت کارگزاران آمریکایی، حتی اگر با مبارزه قهرآمیز هم شده باشد، جلوگیری میکنیم و از خدا میخواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر آمریکا و شوروی به صدا درآید.» (8)
در دوران فتنه 1388 برخی درصدد بودند شعار مرگ بر روسیه را به بهانه اینکه شعار انقلاب اسلامی «نه شرقی و نه غربی» بود مطرح کنند، اما هدف آنها این بود که شعار مرگ بر آمریکا تضعیف شود. جالب است شبیه همین جریان در زمان حضرت امام نیز اتفاق افتاد و امام در مقابل آن بیان داشتند: «خط این بود که اصلاً آمریکا منسی بشود. یک دسته شوروی را طرح میکردند تا آمریکا منسی بشود، یک دسته «الله اکبر» را کنار میگذاشتند، سوت میزدند و کف میزدند آن هم روز عاشورا. خط این بود که این قضیه مرگ بر آمریکا منسی بشود.» (9)
حضرت امام خطاب به خاندان آل سعود و روحانیون وهابی و مفتیان آل سعود که مانع برگزاری مراسم برائت از مشرکین و شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل در مکه شدند فرمودند: «فریاد برائت از مشرکان در مراسم حج، یک فریاد سیاسی- عبادی است که رسولالله به آن امر فرمود. حال باید به آن آخوند مزدور که فریاد مرگ بر آمریکا و اسرائیل و شوروی را خلاف اسلام میداند گفت، تأسی به رسول خدا و متابعت از امر خداوند تعالی خلاف مراسم حج است؟ آیا تو و امثال تو آخوند آمریکایی فعل رسولالله و امر خداوند را تخطئه میکنید و تأسی به آن بزرگوار و اطاعت فرمان حق تعالی را برخلاف میدانید و مراسم حج را از برائت از کفار تنزیه میکنید و اوامر خدا و رسول را برای منافع دنیایی خود به طاق نسیان میسپارید؟» (10)
3-تحریف اندیشه امام در مسائل فرهنگی مثل حجاب و پوشش
یکیدیگر از تحریفهای صورت گرفته در مورد دیدگاه و سیره امام، بحث حجاب و عفاف است. برخی افرادی که نسبت خانوادگی با امام داشتند از آنجا که تمایل به حفظ حجاب با معیارهای امام و دین نداشتند و دنبال توجیه پوشش غیرمتعارف خود و تمایلات خاص خود مثل علاقه به خوانندگان موسیقیهای حرام و … بودند، با انتشار عکسهایی با پوششهای غیراسلامی ازخود و فرزندان خود به عنوان نوادگان امام راحل در فضای مجازی و نقل برخی خاطرات عجیب از امام سعی بر این داشتند که این رفتارهای غیردینی خود را به امام نسبت دهند. البته این حرکت با هوشیاری برخی از نزدیکان حضرت امام و خانواده ایشان و موضعگیری در مقابل آن تا حد زیادی خنثی شد.
4- تحریف اندیشه امام با غفلت از جمله «میزان، حال فعلی افراد است»
یکی از مباحثی که امروزه مطرح است استفاده از تعابیر و تعریف و تمجیدهای امام از افراد مختلف در زمان حیات خودشان است. همچنین توجیه رفتار غلط برخی افراد، به این دلیل که ایشان از نزدیکان خانوادگی یا سیاسی امام بودند. این هم یکی از راههای تحریف اندیشه امام است. افرادی که در انتخابات سال 1388 نتوانستند نظر مردم را به خود جلب کنند و رأی عمومی را به دست آورند و در انتخابات شکست خوردند و برخلاف قانون و با تمسک به دروغ، چالشهای فراوان داخلی و خارجی برای نظام درست کردند و فتنه بزرگی در کشور ایجاد کردند. بهرغم روشن بودند اشتباهات آنها، طرفداران و دوستانشان برای توجیه رفتار این افراد از این روش استفاده کردند که فلانی نخستوزیر زمان امام بود یا نماینده امام در فلان نهاد و از این طریق خواستند برخورد نظام با این افراد خاطی را برخورد با نزدیکان امام یا انحراف از روش امام جلوه دهند. در حالیکه امام در زمان حیات خود با نزدیکترین یاران و اطرافیان خاطی خود بزرگترین برخوردها را کردند و انتساب خانوادگی یا شاگردی یا هر انتساب دیگری به خود را مانع برخورد با خاطیان و اشتباهات افراد ندانستند. همچنین برخی افراد نیز مطالبی را خلاف اندیشه امام مطرح کردند و اطرافیانشان برای توجیه کلام یا رفتار آنها از عبارات تمجیدآمیز امام در مورد آنها استفاده میکردند. در حالیکه امام بارها بر این مسأله تأکید داشتند که ملاک حال فعلی افراد است. حضرت امام در موارد متعددی به این ملاک کلی اشاره فرمودند. از جمله در وصیتنامه خود در مورد تمجیدهایی که از برخی افراد کردند آورده اند: «آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار مینمایاندند و نباید از آن مسائل سوءاستفاده شود و میزان در هر کس حال فعلی اوست.» (11)
بنابراین تمجیدهای امام در زمان خودشان دلیل بر باقی ماندن افراد بر همان عقاید و اندیشهها نیست و باید حال فعلی افراد و عقاید و رفتارهای فعلی آنها را سنجید.
5 تلاش برای تطهیر و به صحنه آوردن جریان های مختلف امام که توسط امام حذف شدند
یکیدیگر از نمونههای تحریف اندیشه امام، همکاری و همراهی و ائتلاف برخی احزاب و گروههای سیاسی اصلاحطلب که ادعای خط امامی بودن هم داشتند، با گروهک نهضت آزادی در دوران اصلاحات و پس از آن بود. همراهی احزاب و گروههایی چون مجمع روحانیون و حزب مشارکت و … با گروهک نهضت آزادی در انتخابات و فعالیتهای سیاسی در حال صورت گرفت که امام راحل مخالف فعالیت سیاسی این گروهک بود با تعابیر تندی آنها را مخالف نظام جمهوری اسلامی و طرفدار دشمن معرفی کردند. جالب است که این بیانات امام در پاسخ به آقای محتشمیپور عضو مجمع روحانیون مبارز و وزیر کشور وقت در زمان حیات حضرت امام صورت گرفت. جالبتر این است که پاسخ امام به سؤال آقای محتشمیپور مبنی بر اعطای مجوز به گروهک نهضت آزادی برای فعالیت سیاسی این بود: «پرونده این نهضت و همینطور عملکرد آن در دولتِ موقتِ اولِ انقلاب، شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکا است و در اینباره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است. در هر صورت، به حسب این پروندههای قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آنچه من از انحرافات آنها مشاهده کردم که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقیمانده بودند، ملتهای مظلوم بهویژه ملت عزیز ما اکنون زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا میزد و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سربلند نمیکرد و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند و ضرر آنها، به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویلهای جاهلانه ممکن است موجب فساد عظیم بشوند. از ضرر گروهکهای دیگر حتی منافقین، این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است.» (12)
6 طرح بحث قرائتپذیری اندیشههای امام
یکی از موارد بسیار خطرناک در بحث تحریف اندیشه امام که یک امر مبنایی بود و دست افراد بسیاری را برای تحریف اندیشه امام و ارائه چهرهای متفاوت از وی باز کرد، تصریح به بحث امکان قرائتهای مختلف امام بود. متأسفانه باز هم یکی از نزدیکان خانوادگی امام پس از طرح اشکالات فراوان به تحریف اندیشه امام و برداشتهای نادرست از کلام وی برای توجیه اینگونه اشتباهات به این نکته اشاره کرد که میتوان از امام قرائتهای مختلف و متفاوت داشت. بیان این فرد باعث شد که هر کس بتواند امام را هرگونه بخواهد توصیف و تعریف کند و هر اندیشهای را به امام نسبت دهد. در حالیکه روشن و بدیهی است که اولاً بحث پذیرش حجیت قرائتهای مختلف از لحاظ فلسفی و مبنایی به این آسانی قابل پذیرش نیست.(13)
ثانیاً اندیشههای امام به قدری بدیهی و واضح است و آنقدر تصریحات فراوان از امام به ویژه در مسائل اساسی وجود دارد و به تعبیر دیگر محکمات امام آنقدر زیاد است که شاید متشابهی باقی نماند که بخواهد تفسیر شود و تفسیر متفاوت از آن بشود. به فرض وجود متشابهات هم باید آنها را با محکمات اندیشه امام سنجید و در این صورت دیگر به این آسانی قرائتهای مختلف از اندیشه امام به وجود نخواهد آمد. اما در هر صورت این بحث هم راه را برای سوءاستفاده از اندیشه امام باز کرد.
پینوشتها:
نویسنده: دکترمهدی ابوطالبی (1)
1. دکترای علوم سیاسی، عضو شورای علمی گروه اندیشه جوان پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و گروه تاریخ و اندیشه معاصر مؤسسه امام خمینی و متخصص در حوزههای تاریخ معاصر، نهضت مشروطه و انقلاب اسلامی است. ابوطالبی عضو کمیته علمی همایش فقه حکومتی بوده است و سابقه دبیری علمی همایشهای «جریانشناسی فراماسونری در تاریخ معاصر ایران» و «ولایت و فقاهت: از نهضت تنباکو تا انقلاب اسلامی» را دارد.
2. مایکل کیمل؛ پیامبران نوین و مثلهای کهن: افسونها و تقالید به نقل از عمادی بِزی؛ پیشین، ص 177.
3. عماد بِزی؛ همان.
4. صحیفه امام، ج6، ص 353.
5. صحیفه نور، ج4، ص 460، 461 و 455.
6. ولایت فقیه، ص 44.
7. صحیفه امام، ج14، ص 377.
8. صحیفه امام، ج21، ص 82.
9. صحیفه امام، ج15، ص 30.
10. صحیفه امام، ج18، ص: 92-91.
11. صحیفه امام، ج21، ص 469.
12. صحیفه امام، ج20، ص 481.
13. ر. ک: کتابهای کلام جدید و هرمنوتیک، به عنوان نمونه: احمد واعظی، هرمنوتیک. عبدالحسین
منبع مقاله :
عصر اندیشه، شماره 8، شهریور 1394
آخرین نظرات