من عاشق سیمای محمدم، او معلم و حامی راستین و نخستین من است. من فرزند کعبه ام و پیرو راه ابراهیم. وقتی در اقتدا به ابراهیم از مشرکان اعلام برائت می کنم و در اقتدا به علی(ع) سوره برائت را در مسجدالاحرام می خوانم، در ماه حرام و «شهر حرام » و در حال احرام، خونم حلال می گردد.
هان، مسلمانان، من مسلمانم. نامم وحدت اسلامی است. من چتر حفاظت خدایم. من عاشق کعبه شمایم. من سرود آزادی شما را زمزمه می کنم. با دشمن شما می جنگم. من با بچه های مسجد نماز می خوانم. در میان دسته های عزاداری سیدالشهدا، سینه می زنم. در جشن میلاد رسول خدا(ص) سرود «هماهنگی و اتحاد» می سرایم. ای مسلمانان، من سالها در زندان سپری کردم، روزها شکنجه شدم و بارها بر صلیب بالا رفتم. زندان من «تحجر» نام داشت و شکنجه گاه من «تبعیض » و صلیب من «التقاط » فریاد از این سه، فریاد از «تحجر»! فریاد از «تبعیض » و امان از «التقاط »!
تحجر روح مرا، شور و نشاط مرا، و تلاش و تکاپوی مرا می گیرد. «تبعیض » دست و پایم را می برد دلم را به درد می آورد و التقاط چوبه دار من است.
من وحدت نام دارم. وحدت اسلامی.
گاه برای فریب مردم به نام من شعار می دهند. برای پوشاندن چهره منافقانه خویش از وحدت دم می زنند. نام مرا می دزدند. نام کوچکم را، «وحدت ». نام خانوادگیم را، «اسلامی ». هر دو را با هم، «وحدت اسلامی ». اینان منادیان وحدت های شعاری، اجباری، شکلی، تشریفاتی و وحدت فرمایشی اند. من از این وحدت های آمریکایی، شیطانی خت بیزارم. اینان می خواهند بر مزار وحدت اسلامی، جشن بگیرند و از بزرگداشت نام محمد(ص) می ترسند. با دشمنان حضرت رسالت همسفره می شوند و جشن میلاد مبارکش را تحریم می کنند.
من وحدت اسلامی نام دارم. خواهان حضور در میان اقشار گوناگون امت مسلمانم. در جمع شیعه و سنی در محفل روحانی و دانشجو، در روابط دولت و ملت در گردهمایی روحانیت، در صبحگاه نیروهای انتظامی و نظامی، در اجتماع قوای مدیره کشور، در روابط مجلس و دولت، همه جا، من هستم و تا در جمع شما حضور دارم، مقتدرید، عزت و عظمت دارید من چتر حفاظت الهی بر سر شمایم. روزی که از سایه سار این چتر عزت بیرون روید، ضعف و زبونی، فقر و گرسنگی، ترس و یاس، جنگ و جدال به سراغ شما خواهد آمد و شکار شیطان خواهید شد.
من همه دست های پاک را برادرانه می فشارم. هر دستی که انگشتر «ایمان » دارد، چه سپید، چه سیاه، چه زرد و چه سرخ، کوتاه و بلند، زبر و زمخت، نرم و با طراوت همه را به گرمی و با محبت ایمانی می بوسم اما چهار دست را دست بیگانگان می دانم و هرگز نخواهم فشرد:
- دستی که بسوی صهیونیست ها دراز شود.
- دستی که صلیب سرمایه داری را بر دوش کشد.
- دستی که چکش بر سر کارگران و داس در گردن دهقانان نهد.
- دستی که به خون یاران مسلمانم آغشته باشد.
و در میان مسلمانان وحدت اسلامی چهار گروه را خطرناک می داند و هرگز نمی تواند بسوی آنان دست دوستی دراز کند.
1- دستی که در برابر دشمنان اسلام به نشانه «تعظیم » ویا «تسلیم » بر سینه قرار گرفته است.
2- دستی که چماق «تکفیر» برافراشته است.
3- دستی که چوب «تحقیر» بلند کرده است.
4- دستی که شکنجه گاه «تبعیض » را بازسازی می کند.
صفحات: 1· 2
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات