بلندی
من از این بالا همه جا را میبینم. من از این جا، همۀ آدمها و اسبها را میبینم. چقدر آدم! … چقدر اسب! … من از این بالا حتی رودخانهای می بینم. چقدر آب!
کاش کسی جرعهای آب به من بدهد…. تاکنون پدر مرا روی دستهایش بلند نکرده بود؛ نمیدانم اکنون چرا این کار را کرده…. من از این بالا کسی را میبینم که
تیری سه شعبه به کمان گذاشته و به سوی ما نشانه رفته است. من…
آخرین نظرات