1-حجاب زن آلمانی
به نام خدا اسم قبلی من زابنیه است ماجرای تشرفم به اسلام از این قرار است که در آلمان در همسایگی ما یک خانواده مسلمان اهل ترکیه زندگی می کردند.
دختران آنها در مدرسه با من دوست بودند و با هم رفت و آمد داشتیم وقتی که من به خانه آنها می رفتم می دیدم آنها نماز می خوانند کم کم جذب آنها شده و با اسلام آشنا شدم در تاریخ 4/12/1990 در مسجد اسلامی هامبورک به سرپرستی برادر محمد مقدم به دین اسلام تشرف یافتم .
آیا فکر نمی کنید الگوی حجابی که اسلام برای زن در نظر گرفته زحمت دارد؟
هر موجودی برای مصونیت از آسیب دشمن و بیگانه به دنبال حفاظ و مأ من و پناهگاهی می گردد تا در پناه آن احساس امنیت و آرامش کند شما اگر یک لاک پشت را در نظر بگیرید، مشاهده می کنید که چگونه درون پوستی سخت و مقاوم می رود تا از گزند و دشمن ایمن باشد.
چرا انسان وزن مسلمان اینگونه نباشد آدم وقتی که دنبال محافظی می گردد تا اورا انگشت نمای غیر نکند و او را از جلب توجه بدیگران حفظ کند چه بهتر که حجاب را انتخاب نماید.
حجاب برای من نه تنها زحمت و تحمیل نیست ، بلکه یک اصل مسلم و خدشه ناپذیراست که از عقیده ام سرچشمه گرفته است و در صددم که عقیده و حجابم را برای همگان ابراز داشته و توضیح بدهم .
این من بودم که در حجاب وارد شدم و دریافتم که حجاب یک ارزشی است و ارزشهای دیگر در کنار حجاب به من ارزانی می شود، نه اینکه حجاب بر من تحمیل شده باشد. من خودم اینطور تصمیم گرفتم.
2-خانم سیده آسیه آندرابی از کشور کشمیر می گوید:
سال 1360 نقطه عطفی در زندگی من بود، در آن سال من به کتابی تحت عنوان افکار عمیق زنان مسلمان برخوردم که تاءثیر زیادی در روح من گذاشت و سپس با آثار خواهر مریم جمیله آشنا شدم که باعث گرایش من به درک عمیق مفاهیم قرآن شد.
به آخرین تفسیر مولانا مودودی پی بردم با مطالعه در سیره پیامبرانی چون حضرت ابراهیم ، موسی عیسی و محمد (ص ) به این واقعیّت پی بردم که همه آنها به خاطر مبارزه با خدایان دروغین زمان خود همواره در رنج بوده اند.
این مطالعات باعث ایجاد یک انقلاب درونی من گردید و من حجاب را به عنوان اوّلین اقدام انتخاب نمودم و آن را در بین تمام اعضاء خانواده ام رواج دادم و سپس خانه به خانه و مدرسه به مدرسه شروع به تبلیغ نمودیم و جایگاه والایی را که اسلام به زن اختصاص داده برای زنان جامعه معرفی کردیم .
من در آمریکا چشم به جهان گشودم و در بدترین شرایط اجتماعی ، در میان مفاسد جامعه آمریکا بزرگ شدم .
قبل از اینکه مسلمان گردم در طول مدت عمر گذشته ام (از طفولیت تا زمانی که دورادور با مسلمانان و بعد با اسلام آشنا شدم) در آمریکا با مشکلات اجتماعی بسیار و حوادث ناگوار و
قبایح و زشتی های تمدن غرب که برخی از آنها مخصوص آمریکاست روبرو شدم .
در اثر تماس های حضوری و ارتباطات بعدی با برخی از بانوان ایرانی ساکن آمریکا با اسلام آشنا شدم …
در این میان با یک مهندس مسلمان ایرانی آشنا شدم که منجر به ازدواج با او گردید، و پس از کسب اطلاعات نسبتا بیشتری در باره اسلام از او، متوجه شدم که حجاب باید بگیرم و دلایلی که شوهرم مطرح کرد، مرا قانع نمود، بخصوص که از مردان شهوتران این جامعه بی روح و بی محتوی و فاسد، به ستوه آمده بودم .
این بود که حجاب را بهترین وسیله محافظت خود در برابر این مردان یا بهتر، این وحشیان ظاهرا متمدن دیده و با رضایت خاطر قبول کردم .
از وقتی که خواستم حجاب داشته باشم (روز بعد از ازدواج احساس کردم که قدم در مسیر کمال برداشته ام …)
در باره اثرات مفید و مثبت حجاب و به طور کلّی پوشیده شدن بدن زن ، مخصوصا در آمریکا هر چه بنویسم ، که نوشته ام و برعکس از اثرات نامطلوب برهنه شدن زن ( قسمتی یا بعضی از اعضا برهنه باشد یا خیلی از جاهای بدن ) در فاسد کردن مردان و فاسد شدن خودشان و بالاخره زیانهای ناشی از عدم پوشش زن در جامعه ، هرچه بگویم که گفته ام.
اما برای اینکه شما را با روح قضایا آشنا سازم ، ترجیح می دهم به مسائلی در اینجا بپردازم ، تا شما را سریع تر با روح مریضِ جامعه آمریکا آشنا کند، و آنگاه خودتان درباره اهمیت
و نقش حجاب و مراتب ضرورتش در این جامعه عقب ماندها از انسانیت ، و رشد کرده از نظر صنعت پی ببرید:
در زمستان که مردم مجبورند به جهت سردی هوا خود را پوشانده و پوشش بیشتری داشته باشند به طور طبیعی و کاملاً محسوس ، در آمریکا تجاوز به عنف نسبت به زنان کمتر می شود، لکن در تابستان که زنان علاوه بر گرمای هوا به پیروی از مدهای جلف و فاسد کننده، خود نیز دنبال بهانه ای هستند تا هر چه ممکن است لباس خود را سبک نموده و به بهانه گرما اعضای حساس بدن خود را در معرض دید مردها قرار دهند.
تجاوز به عنف نسبت به زنان، حتی پیر زنان نیز افزایش می یابد، و تا آنجا پیش می رود که در این فصل راهبه ها نیز مورد حمله مردان جنایتکار قرار می گیرند.
علتش آن است که زنان آمریکا با آزاد کردن اعضاء بدنشان در رفت و آمدها، بصورت عریان یا نیمه عریان ، در میان مردان ظاهر شده و موجبات تحریک آنها را فراهم می کنند، که در برخی این هیجانات نامطلوب تا به سرحد جنون پیش می رود، و منجر به تجاوز به عنف می گردد، یعنی سلامت روح مرد و جامعه با نوع و کیفیت پوشش زن رابطه مستقیم و غیر قابل انکاری دارد، در حالی که یقینا در بین زنانی که خود را پوشیده اند، مخصوصا مسلمانان ، این بیماری فصلی یا… وجود ندارد و یا تا به این حد جنون آمیز شدت پیدا نمی کند، یعنی عملاً به آثار و نتایج وجود و عدم
حجاب در زن پی برده ام…(1)
3-حجه الاسلام و المسلمین دکتر مرتضی آقاتهرانی تعریف می کند که:
وقتی در «مؤسسه اسلامی نیویورک» مشغول فعالیت بودم روزی دختر جوانی آمد که می خواست مسلمان شود؛ گفتم برای پذیرفتن اسلام، ابتدا باید خوب تحقیق کنید بعد اگر به این نتیجه رسیدید که دین اسلام دین حق است می توانید مسلمان شوید. او رفت و شروع به مطالعه کرد. در این بین چندین بار دیگر به من مراجعه کرد و در نهایت با ناراحتی گفت: «اگر مرا مسلمان نکیند من می روم و در وسط سالن داد می زنم و می گویم: من مسلمانم!»
گفتم حالا که در پذیرفتن اسلام مصمم شده اید فردا که روز میلاد است بیایید تا در طی مراسمی تشرف شما انجام شود. روز بعد، در بین مراسم گفتم این خانم می خواهد امروز به دین مبین اسلام مشرف شود.
یکی از حضار گفت :«لابد این دختر عاشق یک پسر مسلمان شده و چون دین ما اجازه ازدواج او را نمی دهد می خواهد به صورت صوری مسلمان شود.»
گفتم: «از صراحت لهجه شما متشکرم! ولی این طور که شما گفتید نیست زیرا او در مورد حقانیت اسلام، مطالعه گسترده ای داشته است. به عنوان مثال در عقاید اسلامی چیزی به نام «بداء» هست که می دانم هیچ کدام از شما چیزی از آن نمی دانید ولی این دختر خانم می داند،»
به هر حال او در آن مراسم مشرف به اسلام شد. خانواده وی که مسیحی بودند با دیدن حجاب او، شروع به آزار و اذیت او کردند. این آزار و اذیت ها روز به روز بیشتر می شد به حدی که مجبور شدم با حضرت «آیت الله مظاهری» تماس گرفته و جریان را با ایشان در میان گذارم.
ایشان فرمودند: «آیا احتمال خطر جانی وجود دارد؟»
گفتم: «بی خطر هم نیست.»
فرمودند: «پس شما به ایشان بگویید می تواند روسری خود را بردارد.» ماجرا را به آن خانم ابلاغ کردم و گفتم: «می توانید روسری خود را بردارید.»
او پرسید: «آیا این حکم اولیه است یا حکم ثانویه است و به خاطر تقیه صادر شده است؟»
گفتم: «نه! حکم ثانویه است و به خاطر تقیه صادر شده است.»
گفت: «اگر روسری خود را بر ندارم و به خاطر حفظ حجابم کشته شوم آیا من شهید محسوب می شوم؟»
گفتم: «بله!»
گفت: « والله روسری خود را بر نمی دارم هر چند در راه حفظ حجابم جانم را از دست بدهم.»
البته بعد از این ماجرا خانواده او نیز با مشاهده رفتار بسیار مؤدبانه دخترشان از این خواسته صرف نظر کردند.
پی نوشت:
1- دکتر احمد صبور اردوبادی، آئین بهزیستی اسلام، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، چاپ دوم، جلد سوم، ص 227،228،229
داستانهای حجاب (قصه ها، خاطرات ، نامه ها)
مشخصات کتاب
سرشناسه : عطائی ، مرتضی ، - 1335
عنوان و نام پدیدآور : داستانهای حجاب (قصه ها، خاطرات ، نامه ها)/ مرتضی عطایی
مشخصات نشر : مشهد: نشر الف ، 1378.
مشخصات ظاهری : ص 72
شابک : 964-6684-09-0 1800ریال
وضعیت فهرست نویسی : فهرست حجنویسی قبلی
یادداشت : فهرستنویسی براساس اطلاعات فیپا.
موضوع : حجاب
رده بندی کنگره : BP230/17 /ع 6د2
رده بندی دیویی : 297/636
شماره کتابشناسی ملی : م 78-10965
آخرین نظرات