فرم در حال بارگذاری ...
|
پیش از رسالت نیز با جبرئیل مأنوس بودی و برای عبادت و تفکر شلوغی شهر را وا میگذاشتی و به غار حرا پناه میبردی.و آنگاه که به رسالت مبعوث شدی با همه وجودت خود را آن اندازه برای هدایت انسانها به رنج و مشقت وا داشتی که پرودگارت تو را خطاب قرار داد. «لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلّا يَكُونُوا مُوْمِنِينَ»؛[4]«شايد تو از غصه و غم و اندوه خود را تلف مىكنى و مىكشى، براى اينكه اين كفار و مشركين ايمان نمىآورند»اسوه حسنه! سرا پا ادب بودی و لبان نازنینت همیشه مزین بود به لبخند. مجادله در سخن و پرگویی را از خود دور کرده بودی و هرگز در پی مذمت و عیبجویی دیگران بر نمیآمدی.کلامت دلاویز و فصیح و لطیف بود و چنان در جانهای عاشق و حق طلب رسوخ میکرد که یاسر و سمیه، سلمان و ابوذر دست پرورده مکتب عشقت شدند.آنان که سراپای وجودشان ظلمت بود و تاب نور وجودت را نداشتند تو را مجنون و ساحر میخواندند و در کوی و برزن خاکستر و خاکروبه بر سر مبارکت میریختند و گاه تن مقدست را سنگسار میکردند آنچنان که بدن مبارکت مجروح میگشت.به درگاه خالقت آن چنان عاشقانه به عبادت میایستادی که خویشتن را از یاد میبردی و از فرط عبادت پاهای مبارکت متورم میگشت و دوباره مورد خطاب خدا قرار گرفتی. طه! «مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى»؛[5] «ما این قرآن را برای این بر تو نازل نکردیم که تو در رنج و مشقت بیفتی»حریص بودی اما نه برای دنیا که برای هدایت و نجات اهل دنیا. «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْکُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ»؛[6] همانا پيامبرى از جنس خودتان به رسالت به سوى شما آمده است که تباهى و زيان شما بر او دشوار است و سخت به شما علاقه دارد و با مؤمنان رئوف و مهربان است.مقام جمع الجمعیات همگان را به شگفت آورده بود. آن جا که اشکی از دیده یتیمی فرو میریخت در هم میشکستی و محزون میگشتی. آنجا که جای رحمت و رأفت و عفو و گذشت بود هیچ کس همتایت نبود. و آنجا که در برابر کفار و معاندین قرار میگرفتی با شدت بغض و قاطعیت تمام برخورد میکردی و «أَشِدَّاءُ عَلَي الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم»[7]را مصداق حقیقی بودی.با اینکه در مقام دعوت و تربیت مردم اذیتها شدی و تهمتها شنیدی و خود فرمودی: «مَا أُوذِيَ نَبِیٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ؛[8] هیچ پیامبری مثل من اذیت نشد» ولی به اندازهای امتت را دوست داشتی و نگران عاقبتشان بودی که برای سبکی بار گناه امتت سنگینی ذکر هفتاد بار «اَتُوبُ اِلَی اللَّه»[9] را بر خود تکلیف کرده بودی و از خداوند برای آنان طلب شفاعت کردی و خداوند نیز تو را «مقام محمود» بخشید تا گنهکاران امتت از خوان رحمتت بهرهمند شوند و شفاعتت دستگیریشان کند.و جان کلام تو مصطفی و برگزیده خدا بودی چرا که آنجا که جبرئیل امین پر و بالش میسوخت و بار حضور نداشت تو سوار بر براق عشق پردهها و حجابها را کنار زدی و به ملاقات حضرت عشق نائل شدی. به سدر المنتهی در آسمان هفتم و جنت الماوی رسیدی و در این خلوت و عروج عاشقانه آنچنان اوج گرفتی که فقط خودت بودی و خدایت. و خداوند تو را برای مقام «قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنیَ» برگزید. «وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلي، ثُمَّ دَنَا فَتَدَلیَ فَکاَنَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنیَ»؛[10]در حالی که در افق اعلی قرار داشت سپس نزدیکتر و نزدیکتر شد تا آنکه فاصله او به اندازه دو کمان یا کمتر بود.»م. مؤدب
|
آخرین نظرات