اگر روشن شد که قرآن اشرف «ما فی الکون» است و اعلی ما فی دائرة الامکان است، قهرا قلب همچو موجودی لا یقاس بشیء ای ؛ و “یس” قلب چنین قرآنی است .
.
سرّ این جهت چیست ؟ آنچه این سوره را قلب قرآن کرده است، چیست ؟
دو مطلب مهم است:
مطلب اول این است که روح و قلب دین خلاصه می شود در سه کلمه: مبدأ، معاد، واسطه بین المبدأ والمعاد؛ پس عصاره می شود قلب دین در توحید ، نبوت، معاد؛ و این سوره ، سوره ای است که محور سوره این سه امر است: توحید ، نبوت، معاد، که ان شاءالله اگر خدا توفیق داد روشن خواهد شد که در این سوره چه غوغایی است از مباحث معرفة الله و مباحث مربوط به حشر و نشر و معاد، و مباحث مربوط به وحی و نبوّت . این است که این سوره قلب قرآن است.
جهت دوم: این عالم قلب دارد؛ لکل شیء قلبا . این حدیث بحری است از معرفت. قلب انسان، باز عقل است . این انسان که گفته می شود الآن که قلب عالم امکان است، باید دانست چیست این انسان ؟ انسان، قلب عالم امکان است؛ نه زید، نه عمر ؛ «انسان». بعد باز بیان امام این است: دعامة الإنسان العقل . آنچه که انسان به او انسان است، چیست ؟ عقل است . آن عقل، وقتی شد عقل کل، از این طرف؛ کل العقل، از آن طرف، آن موجود می شود قلب عالم امکان؛ و عقل کل و کل العقل، خاتم النبیین است؛ چون مراتب عقول همچنین بالا می رود تا می رسد به مرتبه نبوت ؛ از نبوت به رسالت، از رسالت به اولوا الکتب، از اولوا الکتب به اولو العزم، منتهی می شود به خاتم . بعد عصاره می شود تمام این عقول جزئیه در وجود خاتم، قهرا می شود او، قلب عالم امکان . خوب اینجا، بحث باید تمام بشود.
در دائره «مَن»، شد قلب، شخص خاتم. در دائره «ما»، شد قلب سوره «یس». «یس» کیست؟ «یس» شخص خاتم النبیین است؛ چون این سوره، سوره اوست، قهرا می شود قلب «ما». خود او شد قلب عالم امکان ؛ سوره او که سوره «یس» است و اسم او که خود «یس» است ، سرلوحه قلب دائره «ما»ست . این است سرّ دوم که این سوره قلب قرآن است.
آيت الله العظمي وحيد خراساني مد ظله العالی
آخرین نظرات