عبادت برای خدا
شیخی نیمه شب وارد مسجد شد و مشغول نماز شد …
اتفاقا حیوانی برای در امان ماندن از سرما به مسجد وارد شد!
مرد که صدایی را شنید، تصور کرد که شخص دیگری به مسجد آمده است!
برای اینکه اخلاص خود را نشان دهد، نماز هایش را با قرائت و طمانینه تمام به جا می اورد!
نزدیکی های صبح نگاه کرد تا ببیند آن فرد کیست که در کمال تعجب حیوان را مشاهده کرد و با خود گفت:
“تف به این ریا” !
از سر شب تا به حال به خاطر یک حیوان عبادت کردم نه به خاطر خدا!”
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
آخرین نظرات