ساعتها 9/30 بامداد را نشان می دادند، ثانیه های انتظار به کندی می گذشت. میلیونها چشم، که از فرط اشتیاق در آستانۀ گریستن بودند، بر آسمان تهران و صفحات تلویزیون دوخته شده بود. لحظه ها آرام در حال گذر بودند و تپش دلها تندتر از حرکت زمان بود. 12 بهمن بود، نخستین روز از ایام خاطره انگیزی که در فرهنگ انقلاب اسلامی به دهۀ فجر انقلاب شهره گردید، روزی، ورای دیگر روزها، روزی که حادثۀ عظیم و بی نظیر استقبال چند میلیونی مردم انقلابی از رهبر خویش را در خود داشت، روزی که به 15 سال انتظار پایان داد و… امام آمد.
امام آمد، در حالی که دو هیئت سیاسی و نظامی از برجسته ترین کارشناسان و مقامات امریکایی[1]، براساس طرح جرج بال[2] و تصمیمات سران امریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در کنفرانس گوادلوپ برای نجات رژیم وابسته و محتضر شاه، به صورت شبانه روزی در تهران تلاش می کردند و همزمان تیمهایی در کاخ سفید واشنگتن و دفتر نمایندگی نیروهای نظامی امریکا در ناتو مستقر در اروپا مسئولیت هماهنگی تبلیغات روانی، طراحی کودتا و هماهنگ سازی دول مرتجع منطقه، لجستیک و کمک رسانی به ارتش شاه و دولت بختیار را برعهده داشتند.[3]
جهان غرب، هر چند با تأخیر، خطر را احساس کرده بود، سقوط کامل شاه و نظام وابستۀ او، در مفهوم جغرافیای سیاسی به معنای از دست دادن مطمئن ترین پایگاه اقتصادی و نظامی امریکا و همپیمانان اروپایی اش در منطقۀ حساس خلیج فارس بود. از نقطه نظر بین المللی نیز پیروزی انقلاب اسلامی می توانست انگیزه ای نیرومند در شکل گیری و تداوم جنبشهای اسلامی ملل مسلمان ـ که بیش از 25% جمعیت جهان را شامل می شوند ـ به شمار آید، و بدین ترتیب فرهنگ سیاسی جهان را که پس از جنگ جهانی دوم براساس قطب بندی سرمایه داری و کمونیسم شکل گرفته بود عملاً دستخوش تغییرات بنیادین کند و به اتخاذ راه سومی در فرهنگ و سیاست جهانی و ـ به تبع آن ـ در نظامهای سیاسی آن دسته از کشورهایی که می خواهند خارج از حاکمیت و سلطۀ دو بلوک شرق و غرب زیست کنند، منجر شود.
بی دلیل نیست که دولتها و رسانه های امریکا و غرب همواره از انقلاب اسلامی به عنوان عاملی در جهت به هم زدن نظم و ثبات بین المللی! یاد می کنند. آری، امام آمد و با ورود پیروزمندانه اش ثابت کرد که قوانین و سنتهای فراتر از محدودۀ اندیشه های زمینی و تحلیلهای مادی در جهان وجود دارد و تحولات تاریخ بشری و روشها و ابزارهای تحول، منحصر به تئوریهای از پیش تعریف شدۀ مادی نیست، آن چنان که صاحبان تکنولوژی می پندارند. امام خمینی ثابت کرد که هنوز و برای همیشه، جنبه هایی بسیار مطمئن و پایدار در حوزۀ ارزشهای ماورای طبیعی و رفتارهای منطبق بر آن وجود دارند که با تکیه بدانها می توان حرکتها را شکل و با موفقیت به انجام رساند. ایشان نهضت را از سالیان دور آغاز کرده بود.
از دورانی که فضای اختناق و جو مرگبار پس از کودتای امریکایی 28 مرداد 1332 شدت یافته بود، ایامی چند در سال 1341، با قیام مردم به رهبری علما و نقش تعیین کنندۀ امام خمینی در مبارزه علیه تصویب کنندگان لایحۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی، در هم شکست. دولت وقت ـ به صدارت اسداللّه علم ـ عقب نشینی کرد، قیام به نفع مردم و روحانیت خاتمه یافت.
اما امام خمینی پرچم مبارزه را بر زمین ننهاد و مردم را به ادامۀ قیام علیه خودسریها و سیاستهای رژیم وابستۀ شاه فراخواند، نقطۀ عطف این مرحله از مبارزات امام، مخالفت با رفراندوم امریکایی شاه در 6 بهمن 1341 تحت عنوان «انقلاب سفید»[4] بود. در پی آن، مأموران نظامی و انتظامی رژیم به همراه جمعی از چماقداران و اوباش در 2 فروردین 1342 ـ مصادف با سالگرد شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) ـ به مدرسه فیضیه قم یورش بردند.
این واقعه و فشارهای پس از آن، نتیجه ای معکوس برای رژیم داشت. امام خمینی در هر فرصتی ـ با تأکید بر اصل جدا نبودن دین از سیاست ـ مردم و روحانیت را به قیام عمومی فرا می خواند. محور مخالفتها و افشاگریهای امام در این مقطع عبارت بود از: تأکید بر وابستگی همه جانبۀ شاه به بیگانگان به ویژه دولت امریکا، روابط پشت پرده و پیوندهای رو به گسترش شاه با اسرائیل، مخالفت مخفی و علنی شاه با احکام مترقی اسلام، و سلب آزادیهای مردم توسط رژیم.
آخرین نظرات