امام حسین (علیه السلام) می فرماید: «أَعجَز النّاسٍ مَن عَجَزَ عَنِ الدُّعاء.[1] عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند».
در یک جمله کوتاه سالار شهیدان (سلام الله علیه) عاجزترین مردم را معرفی کردند. اما لحن قرآن درباره ی کسانی که دعا نمی کنند شدیدتر از بیان ابا عبدالله (علیه السلام) است.
خدای متعال بعد از اینکه بندگان را به دعا کردن امر می کند و می فرماید: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ [غافر/60] مرا بخوانيد تا (دعای) شما را اجابت كنم». در ادامه کسانی را که از دعا کردن روی می گردانند، تهدید کرده و می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ. كسانی كه از (دعا و) عبادت من تكبر می ورزند به زودی با ذلت وارد دوزخ می شوند».
در صحیفه سجادیه آمده که امام سجاد (علیه السلام) بعد از تلاوت این آیه فرمودند: «در اين كلام شريفت دعا و خواندن خود را عبادت، و ترك آن را استكبار خواندى، و تاركين را به دخول در جهنم با خوارى تهديد فرمودى».[2] غرض آنکه عبادتی که در آیه شریفه ذکر شد منظور همان دعاست.
در اینجا صرف نظر از شرایط دعا و استجابت آن و موارد خواستن به خود مسئله دعا می پردازیم که فراوان در آیات و روایات بدان سفارش شده است؛ و تاکید بر مطلبی گواه بر اهمیت آن است. تا جایی که خداوند در قرآن می فرماید: «قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ [فرقان/77] بگو اگر دعاى شما نباشد پروردگارم هيچ اعتنايى به شما نمى كند».
در دعا آنچه مهم است ارتباط عبد و مولا ست نه صرف درخواست بنده از پروردگار. همانطور که آیت الله مصباح می فرمایند: «نماز و روزه و دعا، مطلوبیت ذاتی دارند و فلسفه دعا تنها بر آوردن حوائج به ویژه خواسته های دنیوی نیست، بلکه دعا و مناجات با خدا، صرف نظر از اجابت یا عدم اجابت، موضوعیت دارد و به اصطلاح طلب مهم تر از مطلوب است».[3]
اگرچه به دستور دادند که از خداوند بخواهید ولی مهم تر از خواستن ارتباط داشتن با خداست. معمولا انسان به کسی که علاقه دارد سعی می کند با او حرف بزند و ارتباط داشته باشد و به هر نحوی که شده نظر او را نسبت به خود جلب کند. و در ارتباط با خدا هم هنر این است که بنده کاری کند که مورد توجه خدا قرار بگیرد نه اینکه با سماجت فقط به دنبال بر آورده شدن حوائج دنیوی خود باشد. چه بسا عده ای حاجتشان بر آورده می شود چون خدای متعال از آنان بیزار است. همانطور که در روایت آمده است که «…بندهای هم هست که دعا می کند و خداوند می فرماید: زود حاجتش را بدهید که آوازش را دوست ندارم».[4]
بنابراین دانستن این نکته ضروری است که ارتباط با خدایی که نور است: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ [نور/35] خدا نور آسمانها و زمين است». موجب نورانیت انسان می شود و یکی از بهترین ابزارها برای ارتباط با پروردگار عالم همین دعاست. حال که خدا بر بندگان منت نهاده تا با او ارتباط داشته باشند و خود را سمیع الدعا معرفی کرده چرا انسان باید از گفتگوی با او رویگردان باشد و یا خواسته های خود را در سطح دنیا تنزل دهد؟ حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس …. در بند آن مباش که نشنید یا شنید.
به تعبیر حضرت آیت الله جوادی: «حقيقت دعا برای آن است كه خدا انسان را به حضور بپذيرد و به او رو كند. و انسان او را زيارت كند. لذا در ميان برجسته ترين تعبيرات مناجات شعبانيه است كه: «و أقْبِلْ إلىّ إذا ناجَيتك» يعنی مناجات من تنها برای آن است كه تو به من رو كنی؛ نه برای آنكه چيزی به من بدهی.
حكمت دعا، همان روح دعاست كه داعی خود را در مشهد و منظر مدعو بداند و او را كه خدای سبحان است، شاهد خويشتن كند، شاهدی كه با اين مشهود، پيوند ديگری برقرار می سازد».[5]
پی نوشت:
[1]. بحارالانوار. مجلسی. ج 81. ص257.
[2]. صحیفه سجادیه دعای 45.
[3]. بر درگاه دوست، مصباح یزدی، ص 56.
[4]. اصول کافی، کلینی. ج 4، ص 245.
[5]. حکمت عبادات. جوادی آملی. ص 236.
آخرین نظرات