5- فروتنى و تواضع
در قرآن خطاب به پيامبر مىفرمايد: اى پيامبر براى پيروان مؤمن خود، بال مهربانى و فروتنى را بگستران. «واخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين»(28) و يا مىفرمايد:«ولا تحزن عليهم واخفض جناحك للمؤمنين.»(29)
پيامبر عزيز ما در زمانى مخاطب اين امر است كه مىتوان گفت هيچ انسانى به ميزان او شرافت و عظمت و شأن نزد خداوند ندارد و در عين حال مأمور به تواضع نسبت به ديگران است. چرا كه اين امر باعث خواهد شد تا مخاطبين از صميم قلب به پيامبر(ص) عشق ورزيده و اوامر و نواهى او را با جان و دل پذيرا گردند.
نمونه هاى بسيارى از تواضع آن بزرگوار نقل شده است كه ذكر برخى از آنها ما را با ابعاد اين ويژگى در وجود آن حضرت آشنا مىكند:
درباره آن حضرت نقل شده است كه؛ كفش خود را پينه مىزد و لباس خودرا وصله مىزد، شير مىدوشيد و در خدمت كردن به اهل منزل كوتاهى نمىفرمود. فقرا و مساكين را دوست مىداشت و با آنان همنشينى مىكرد و مريضان آنان را عيادت مىكرد و به تشييع جنازه آنان مىرفت و هيچ فقيرى را كوچك نمىشمرد و تحقير نمىكرد. معذرت خواهى را مىپذيرفت. كسى كه به او بدى كرده بود مقابله به مثل نمىكرد. مركب او مركب خاصى نبود؛ گاه بر شتر و گاه بر اسب و گاهى بر قاطر يا الاغ سوار مىشد.
ابتداء به سلام مىفرمود… با اصحاب شوخى مىكردند و با بچهها به بازى مىپرداختند. دعوت اشخاص را صرف نظر از اينكه عبد بودند يا نبودند مىپذيرفتند.(30)
ابن امامه مىگويد: پيامبر در حالى كه بر عصا تكيه داده بودند تشريف آوردند و ما به احترام او از جاى برخاستيم. او فرمود اين كار را نكنيد. انس مىگويد بعد از آن ما بخاطر اينكه پيامبر اين كار را نمىپسنديدند در جلو او از جاى بلند نمىشديم.
پيامبر هرگاه وارد مجلسى مىشدند در قسمت پايين آن مینشستند. بر زمين مینشست و بر روى زمين غذا میخوردند و مىفرمودند: من بنده اى هستم كه همانند بندگان غذا خورده و مانند آنان مىنشينم.(31)
امام صادق(ع) مىفرمايد: ما اكل رسول اللّه متكأً منذ بعثه اللّه عزوجل نبياً حتى قبضه اللّه متواضعاً للّه عزوجل.(32) رسول خدا(ص) به جهت تواضع در برابر خداوند از زمان بعثت هيچگاه تكيه داده غذا ميل نفرمودند.
پيامبر فرمودهاند: پنج چيز را تا هنگام مردن ترك نمىكنم: غذا خوردن با بردگان، بر روى زمين، سوار شدن بر الاغ بى پالان، دوشيدن بز با دست خود، پوشيدن پشم زبر، سلام گفتن به كودكان، تا اينها بعد از من سنت باشند.(33)
6- استقامت
از بارزترين خصوصياتى كه پيامبر اسلام(ص) در دوران رسالتش پيوسته از آن برخوردار بود. استقامت بود. دراين باره قرآن خطاب به پيامبر اكرم(ص) مىفرمايد:
«فاستقم كما امرت و من تاب معك؛(34) پس همانگونه كه فرمان يافتهاى، استقامت كن و همچنين كسانى كه با تو به استقامت در مقابل انسانهاى عنود و لجباز كه حاضر به تسليم شدن در مقابل دين خدا نبودند.» استقامت در مقابل انواع دشمنان، از كفار و مشركين تا منافقين، استقامت در مقابل انسانهاى جاهل و اذيت و آزار آنان، استقامت و پايدارى در مقابل انواع تهمتها و استهزاءها و استقامت در مقابل تمامى ناملايمات و رنجهاى طاقت فرسايى كه پيامبر اسلام در راه ابلاغ پيام الهى همه را به جان خريد و با استقامت و پايمردى در مقابل آنها، وظيفه هدايت را به نحو احسن به انجام رسانيد. نخستين روزى كه رسول خدا(ص) براى دعوت به اسلام و نجات جهان از گمراهى مأمور گشت يكه و تنها بود، حتى يك نفر از خويشان و دوستانش با وى هم صدا نبودند ولى بواسطه استقامت آهنين خود كه با عاقلانهترين روش توأم بود، روز بروز بر مسلمانان و ياران آن حضرت افزوده مىشد، دعوت خود را با برنامه منظم آغاز كرد، قدم بقدم جلو رفت آن نقشه منظم و دقيق را بقدرى خوب اجرا نمود كه در هيچ موقعى عقب نشينى نفرمود، عجله و شتاب زدگى بخرج نمىداد به اين صورت كه ابتدا نزديكترين كسان و خويشان خود را دعوت فرمود: «و انذر عشيرتك الاقربين»(35) در اين قدم كه موفقيت پيدا كرد، عموم خويشان خود را به اسلام دعوت فرمود و سپس پارا فراتر نهاد، اهل مكه را بطور مخفى دعوت كرد، پس از اندى دعوتش را در مكه آشكار و در مجالس قريش آنان را به راه خدا مىخواند، آنگاه پا را بالاتر گذارد تمام عرب را به راه راست دعوت فرمود، در اين مراحل كه موفقيت يافت همه جهانيان را براه حق و حقيقت دعوت نمود و آنقدر كوشيد تا توانست عالىترين قوانين اصلاحى و اجتماعى كه آسايش بشر را در دنيا و آخرت تأمين مىنمود و از طرف خداى تعالى اسلام ناميده شده بود به جهان بشناساند.
موارد بى شمارى از پايمردى و اصرار ورزى آن حضرت به انجام رسالتش در منابع معتبر تاريخ و سيره آمده است كه ميزان استقامت آن حضرت در اين راه را بيان مىكند، به گوشهاى از اين موارد اشاره مىشود:
وقتى در مكه در ميان اجتماعات و بازارها مىگفت: اى مردم بگوئيد، لا اله الّا اللّه تا رستگار شويد دو نفر او را دنبال مىكردند و بر او خاك مىپاشيدندو مىگفتند: اى مردم! باور نكنيد، دروغ مىگويد. اين دو تن يكى عمويش ابولهب بود و ديگرى ابوجهل.(36)
طارق محاربى گفت در بازار ذىالمجاز پيغمبر را ديدم مردم را دعوت مىكرد و مىگفت: بگوئيد لااله الّا اللّه تا رستگار شويد و ابولهب به دنبال او بود و به او سنگ مىزد تا ساقهاى پيغمبر خونين شد و مىگفت: اى مردم دروغگوست اطاعتش نكنيد.(37)
عربى از پشت سرچنان عباى پيغمبر را كشيد كه برگردنش اثر گذارد و گفت: اى محمد! بگو از مال خدا كه نزد تو است به من بدهند، پيغبر(ص) رو به او كرد و تبسم نمود و فرمود تا به او عطا كنند.(38)
7- حكمت و موعظه و جدال احسن
قرآن دعوت را به سه گونه مطرح كرده: يكى حكمت و ديگر موعظه حسن و سوم مجادله بطرز احسن «ادع الى سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتى هى احسن»(39) (اى رسول ما) خلق را به حكمت و برهان و موعظه نيكو به راه خدا دعوت كن و با بهترين طريق (با اهل جدل) مناظره كن.
مراد از حكمت، برهان است كه هم اقناعى است و هم الزامى. برهان به كسانى كه داراى مرتبه عالى از تحصيل و فهم و ادراك هستند، اختصاص دارد. هر كسى شايستگى ندارد كه با او به برهان سخن گفته شود.
مراد از موعظه حسن، خطابه است كه براى دعوت طبقات ديگر مردم بكار برده مىشود و گاهى مطالب برهانى به صورت خطابه بيان مىشوند. اين قسم عالىترين اقسام دعوت است قرآن خود داراى اينگونه دعوت بسيار است. داستان ابراهيم كه ستارگان را ديد، فرض گرفت خداست و آنگاه كه افول كردند گفت اينها خدا نيستند و آيه شريفه لوكان فيهما الهةٌ الا اللّه لفسدتا(40) از اين قبيل است.
مراد از مجادله احسن، جدل است كه فقط الزامى است، جدل براى رفع شبهات معاندين و كسانى كه مىخواهند ايجاد شك و ترديد در انديشه مسلمانان نمايند. بكار برده مىشود.
نكته شايان ذكر اين است كه در محيط و جامعهاى آنچنان كه شناخته و در تاريخ خواندهايم كه جز با خشونت و جهالت و خوى وحشىگرى، تبعيض و بردگى و امتيازات كثيف طبقاتى و… با چيزى مسامحت و مؤانست نداشت رسول خدا(ص) مأمور گشت دعوتش را بر اساس حكمت و موعظه حسن و جدال احسن پيريزى نمايد و شعار و طرحى نوين ارائه فرمود كه در آن هم انسانها و هم نژادها و هم طبقات يكسان و برابر و برادر بودند و شعار انما المؤمنون اخوة(41) و «لافخر لعربى على عجمى» او را هم شنيدند.
8 - اخلاص
اخلاص داشتن در دعوت به سوى خداوند از امورى است كه در موارد متعددى در قرآن به آن دستور داده شده است.
اخلاص در عمل رمز موفقيت است چرا كه مؤثر واقعى خداوند متعال است و اگر تبليغ به خاطر خدا انجام گيرد بر دلها اثر خواهد گذاشت.
قيام براى خدا، شيوه تمامى رسولان الهى همچون حضرت نوح، هود، صالح، لوط، شعيب(ع) و… و خاتم رسولان حضرت محمد(ص) بوده است كه همه مىگفتهاند: «و ما اسئلكم عليه من اجران اجرى الّا على رب العالمين.(42)
اگر شعار يك مبلغ «و ما اسئلكم عليه من اجر» و يا «لانريد منكم جزاءً و لاشكورا»(43) باشد. بى توجهى مردم براى او بسيار سخت و جانكاه نخواهد بود و ناسپاسى مردم به هيچ وجه بر وى اثر نخواهد گذاشت و چون به خاطر خدا تبليغ مىكند نبايد در مقابل زحماتش بر مردم و بلكه بر خدا منت گذارد.
9- مردمى بودن
در قرآن تعابير متعددى به چشم مىخورد كه گوياى اين هستند كه رسولان الهى از ميان قوم خود برگزيده مىشدند تعابيرى چون «رسول من انفسكم»(44)، «ارسلنا فيهم رسولاً منهم»(45)، «ارسلنا فيكم رسولاً منكم»(46) «قل انما انا بشرٌ مثلكم»(47) و «ما ارسلنا من رسولٍ الّا بلسان قومه»(48) و «ارسلنا نوحاً الى قومه»(49) و نظاير اينها همه دلالت بر اين معنا دارند كه يك مبلغ بايد از اين ويژگى برخوردار باشد كه از مردم و در مردم و مثل مردم باشد تا سخن و عمل او، سخن و عملى باشد در خور و در حدّ فهم و درك مردم.
رسول مكرم اسلام(ص) در چندين مورد بعنوان رسولى كه از خود مردم است و مانند مردم است معرفى شدهاند.
مردمى بودن مبلغ لازمه توفيق اوست بطوريكه خداوند مىفرمايد اگر فرشتهاى نيز به رسالت بفرستيم او را بصورت بشرى در مىآوريم و همان لباسى را بر او مىپوشانيم كه مردم مىپوشند:
ولو جعلناه ملكاً لجعلناه رجلاً و للبنسا عليهم مايلبسون.(50)
10- خدا ترسى و نهراسيدن از غير خدا
در قرآن در وصف مبلغان دين خدا مىفرمايد:
الذين يبلغون رسالات اللّه و يخشونه و لايخشون احداً الا اللّه و كفى باللّه حسيباً(51).
شرط اساسى براى پيروزى در تبليغ عدم وحشت از هيچكس جز خداست. اگر خشيت از خدا در جان كسى جاى گرفت جايى براى ترس از ديگران و مكر و حيله و تلاش آنان وجود ندارد. كارهاى بزرگى كه رسولخدا در طول دوران رسالتش به آنها اقدام كرده كارهايى بود كه هيچكس قبل از او به آن اقدام نكرده بود و اين نبود جز اينكه خشيت الهى در قلب پيامبر عظيم الشأن اسلام جاى هر ترس و واهمه از غير خدا را گرفته بود و اين قلب پر از خشيت الهى از يك سو و از سوى ديگر پر از اميد به لطف و كمك خداوندى موجبات موفقيت او را در انجام وظيفه الهى فراهم كرده بود.
يك مبلغ تا برخوردار از اين ويژگى نباشد و تا خشيت الهى ملكه نفسانى او نگرديده باشد به دواعى مختلف و در موقعيتهاى گوناگون كه قدرتى سلطه جو و يا سنتى غلط او را از انجام وظيفهاش باز مىدارد، در رسيدن به هدفش ناكام خواهد ماند و آنها كه در برابر فرمانهاى الهى خواستههاى اين و آن و تمايلات بى رويه گروهها و جمعيتها را در نظر مىگيرند و با توجيهاتى، حق و عدالت را تحت الشعاع آن قرار مىدهند هرگز نتيجه اساسى نخواهند گرفت.
در تبليغ و دعوت به سوى خداوند موقعيتهايى خطرناك پيش مىآيد كه يك مبلغ با اتكا به قدرت الهى و با اميد به لطف و عنايت او بايد تصميمهاى قاطعى بگيرد و چنانچه ترس و واهمه او را از امر تصميمگيرى بازدارد قطعاً در انجام وظيفه كوتاهى كرده و به اهداف خود دست نخواهد يافت. از نمونههاى بارز و ملموس در عصر حاضر، حركت اعجاب برانگيز امام خمينى(ره) بر عليه تمامى قدرتهايى است كه از برقرارى حكومت اسلامى جلوگيرى نمودند ولى امام با شجاعت كامل و با اتكا به قدرت لايزال الهى و ايمان راسخ به هدفش در مقابل تمامى آنان ايستادگى و بسيارى از امورى كه در ظاهر ناممكن مىنمود در مقابل چشمان ناباوران عملى ساخت و تصميمات بزرگ را هميشه پس از خلوت با خداوند و اظهار خشيت به درگاه الهى و اعتماد به استمداد الهى مىگرفت و عمل مىنمود.
پىنوشتها:
28. سوره شعراء، آيه 215.
29. كحل البصر فى سيرة سيد البشر، ص 58.
30. سوره حجر، آيه 88.
31. بحارالانوار، ج 16، ص 229.
32. كحل البصر فى سيرة سيدالبشر، ص 73.
33. بحارالانوار، ج 16، ص 215.
34. سوره هود، آيه 112.
35. سوره شعراء، آيه 214.
36. سيره شامى، ج 1، ص 461 به نقل از خاتم النبيين، كمالى دزفولى.
37. همان، ص 60.
38. همان، ج 3، ص 83.
39. سوره نحل، آيه 125.
40. سوره انبياء، آيه 22.
41. سوره حجرات، آيه 10.
42. سوره شعراء، آيه 214.
43. سوره شعراء، 109 و 127 و 164 و 180 و هود، 51 و فرقان، 57 و ص 86 با اندكى تفاوت.
44. سوره دهر، آيه 9.
45. سوره توبه، آيه 128.
46. سوره مؤمنون، آيه 32.
47. سوره بقره، آيه 151.
48. سوره فصلت، آيه 6.
49. سوره ابراهيم، آيه 4.
50. سوره هود، آيه 25.
51. سوره انعام، آيه 9.
52. سوره احزاب، آيه 39.
منبع:مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن
آخرین نظرات